هر گلی را گویند که آنرا درخت و بوته ای بزرگ نباشد، همچو: نرگس و سوسن و بنفشه و لاله و امثال آن و جمیع گلهای صحرائی. (برهان). گلی که بوته نداشته باشد نه درخت مثل گل نرگس و گل لاله و گل سوسن. (جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (الفاظ الادویه) (غیاث). هر گلی که ساق داشته باشد، چون: لاله و سوسن و گل نرگس. جمع گلهای صحرایی را گل پیاده خوانند و تحقیق آن است که لفظ پیاده در اینجا بمعنی پست استعمال یافته، زیرا چه نسبت پیاده سوار، پیاده پست میباشد، پس بمعنی اول صحیح بوده. از اینجاست که سرو کوتاه قد را سرو پیاده گویند و همچنین گلهای صحرایی را گل پیاده از آن جهت که بوته های آن کوتاه و پست بوده نه از آن جهت که خرد است و الا بایستی که گلهای درختان بزرگ مثل شکوفۀ بادام کوهی را نیز گل پیاده میگفته باشند صحیح نیست. (آنندراج) : تو گویی زآن بتان در دشت ساوه دمید از خاک گلهای پیاده. امیرخسرو (از جهانگیری). دوان پیش براق خسروان شاد چو گلهای پیاده در ره باد. امیرخسرو. نهال عمر ابد با کمال رعنایی گل پیاده نماید نظر به قامت دوست. صائب (از آنندراج). عمر دراز سرو به اقبال سرکشی است خون گل پیاده به طفلان هدر بود. صائب (از آنندراج). آنجا که ترک حسن تو سر لشکری بود گلها سوار و لاله و سنبل پیاده ست. ملاطغرا (از آنندراج). ، گل خودرو. (غیاث) (آنندراج)
هر گلی را گویند که آنرا درخت و بوته ای بزرگ نباشد، همچو: نرگس و سوسن و بنفشه و لاله و امثال آن و جمیع گلهای صحرائی. (برهان). گلی که بوته نداشته باشد نه درخت مثل گل نرگس و گل لاله و گل سوسن. (جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (الفاظ الادویه) (غیاث). هر گلی که ساق داشته باشد، چون: لاله و سوسن و گل نرگس. جمع گلهای صحرایی را گل پیاده خوانند و تحقیق آن است که لفظ پیاده در اینجا بمعنی پست استعمال یافته، زیرا چه نسبت پیاده سوار، پیاده پست میباشد، پس بمعنی اول صحیح بوده. از اینجاست که سرو کوتاه قد را سرو پیاده گویند و همچنین گلهای صحرایی را گل پیاده از آن جهت که بوته های آن کوتاه و پست بوده نه از آن جهت که خرد است و الا بایستی که گلهای درختان بزرگ مثل شکوفۀ بادام کوهی را نیز گل پیاده میگفته باشند صحیح نیست. (آنندراج) : تو گویی زآن بتان در دشت ساوه دمید از خاک گلهای پیاده. امیرخسرو (از جهانگیری). دوان پیش براق خسروان شاد چو گلهای پیاده در ره باد. امیرخسرو. نهال عمر ابد با کمال رعنایی گل پیاده نماید نظر به قامت دوست. صائب (از آنندراج). عمر دراز سرو به اقبال سرکشی است خون گل پیاده به طفلان هدر بود. صائب (از آنندراج). آنجا که ترک حسن تو سر لشکری بود گلها سوار و لاله و سنبل پیاده ست. ملاطغرا (از آنندراج). ، گل خودرو. (غیاث) (آنندراج)
از جمله خطهایی است که در جام جم بوده، لیکن در غیر جام جم نیز استعمال کنند. (آنندراج) : آماده جلای نظر شو که ساقیان خط پیاله بر لب میگون نوشته اند. طالب آملی (از آنندراج). ز فیض بی خودی از هر دو کون آزادم خط پیاله ز غمها خطامان من است. صائب (از آنندراج)
از جمله خطهایی است که در جام جم بوده، لیکن در غیر جام جم نیز استعمال کنند. (آنندراج) : آماده جلای نظر شو که ساقیان خط پیاله بر لب میگون نوشته اند. طالب آملی (از آنندراج). ز فیض بی خودی از هر دو کون آزادم خط پیاله ز غمها خطامان من است. صائب (از آنندراج)
ته جرعه. (آنندراج). شرابی که در ته جام باقیمانده باشد. (ناظم الاطباء). آنچه از مشروب در ته پیاله بجای ماند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : ته پیاله که بر خاک گشتگان ریزی مرا که سوخته ای مغز و استخوان دریاب. نظیری (از آنندراج)
ته جرعه. (آنندراج). شرابی که در ته جام باقیمانده باشد. (ناظم الاطباء). آنچه از مشروب در ته پیاله بجای ماند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : ته پیاله که بر خاک گشتگان ریزی مرا که سوخته ای مغز و استخوان دریاب. نظیری (از آنندراج)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شیراز. واقع در سه هزارگزی جنوب شیراز. سکنۀ آن 412 تن. آب از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شیراز. واقع در سه هزارگزی جنوب شیراز. سکنۀ آن 412 تن. آب از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان سوسن بخش ایذۀ شهرستان اهواز که در 36هزارگزی شمال ایذه واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 196 تن است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان سوسن بخش ایذۀ شهرستان اهواز که در 36هزارگزی شمال ایذه واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 196 تن است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)